حسین گفت: فکر و خیال نکن. گفت ۱۰۰ تومن رفت و برگشت میشه. خب خودش پول اسنپ رو بده. گفت نه نریم فکر خوب چون دیره. من این فکر کردم که مامان کلا ۲۰ هزار تومان داشت. شاید باید از کسی پول قرض کنم. حالم از همه به هم می‌خورد. فردا به همه می‌گویم فقط ولم کنید. این چهره خوشحال و پر انرژی و دانا که از من و کار من دفاع می‌کند من نیستم ‌‌‌دیگر و حوصله هم ندارم که بخواهم باشم. دو تا دختر توی نیلی از خنده ترکیدند و همان لحظه مامان گفت نه چای نمی‌خورم پکیدم. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهترین کتب اندرویدی علوم پزشکی دانلود جدیدترین آهنگ های روز دنیا برای تو وبسایت رسمی امید تیم شناور هوشمند کارون امر به معروف AMRE BA MAROF رسول چراغی لبیک یا امام هادی(علیه السلام) 2 خرید اینترنتی